امیرتیمور موسس سبک اصیل هنرمعماری وحامی فرهنگ ومدنیت اسیای وسطی-2-‏
تتبع ونگارش-ترجمه وتلخیص: ازحسن پیمان تتبع ونگارش-ترجمه وتلخیص: ازحسن پیمان


سرنوشت گردن کش

مکن گردن فرازی تانسازددهرپامالت

که نی اخربه جرم سرکشیها بوریا گردد"ر"

"ابولمعانی بیدل"

سفیدار"سرکشد هرچند بی ثمرتابه اسمانها"

درخت پرثمرباش کزتواضع سرپایان گردد

از"سبکی"دودۀ اتش نشیند بالای سقف

زسنگینی،شعله اخر،لایق اجاقها گردد

همچونی مغرور وسرکش مباش،هرگز خالی مغز

بوریا باف زند گردن،سرت از تن جدا گردد

گردن کش وخودپرست چون سقوط دارد پیشروی

به سرنوشت"خوارزم"و"ایلدرم"سردچارگردد

سخن سنجیده گو تا عاقبت نادم! نگرد ازان

مزن حرف"چرکین!؟"برکس که ابرویت برباد گردد

تواضع اختیار کن "پیمان" ، چون درخت پرثمر

سرفرازیها نصیب متواضع هاست که،گردد

حسن پیمان"و"

فهرست مطالب

علل عمدۀ منسوب سازی نژادتورک به نژاد مغول-

زبان ستیزی_

انسانها دربدو پیدائیش با فرهنگ وتمدن اشنا نبودند_

دست اورد ها وکارنامه های فرهنگی تیموری لطمه دیده اند و...ا_

علل عمدۀ منسوب سازی نژاد "تورک" به نژاد"مغول":-ا

نخست ازهمه اذعان بایدداشت که:همه اقوام ونژادها بمثابۀ انسانهای شریف وقابل حرمت ومصئون ومامون ازهتاکی ونفرت وبی حرمتی هستند.ودارای ارزشهای ویژۀ انسانی خودبوده ومورد احترام همگان وهمه همنوعان خود باید باشند.بویژه کسانیکه ادعاهای بلندبالای"فرهنگی وزبانی ونژادی "را بگونۀ هژمونیسم مافیائی! انرا حریصانه درپیش گرفته اند.بخاطر احترام به نژاد وفرهنگ وزبان خود باید قبل ازهمه؛نژاد وفرهنگ وزبان دیگران را احترام نمایند وازکینه ونفرت وبدبینی وبرترجوئیها بپرهیزند تا که خودایشان بی عزت وبی ابرونگردند.که بعدأ ازکردۀ خود پشیمان ونادم وازگفتۀ خود منکرنگردد.وقتا که"خطاخورد چهارزانوزدن نیز سودی ندارد.!؟".به چند دلیل موئجز زیر؛تأمل میکنیم:ا

الف:_این مثال رانیز میتوان دراینجا ازامپراتوریهای تورک وبویژه بزرک ترین امپراتورباهیبت سرسخت وفاتح خراسان و جهان؛امیرتیمور صاحب قران"تورک برلاس"ازکش(شهرسبز)ایالت سمرقند دراوزبیکستان کنونی می اوریم که کارنامه های ان بیشترمورد حسادت های برخی نژاد پرستان وزبان ستیزان قرار گرفته است.زیرا:اولأ:-بنابرتمایل امیرتیموربه "یاسای"چنگیزخانی که درجنگها ونبردها درمقابل"گردن کشان وسلاطین مغرورومتکبر انرا یگانه ضامن فتح وپیروزی خود میدانسته است که دشمنان نژادی وزبانی او؛عمدتأ بروی تعصبات بی ثمر وبی مزه؛صرف بخاطر(حمله بالای نژاد تورک)وعقده کشائیهای بچه گانۀ تأریخی درهمه نبشتارها وآثارخود بنام"مغول-وحشی وظالم و..!؟"ثبت نموده امده اند.ثانیأ:-بکاربرد واژۀ اتنیستی"مغول"دراینجا بیش ازانکه جنبۀ علمی وپژوهشی داشته باشد؛بیشتر ریشه درتعصب ونژادپرستی دارد.وهم یک جعل روشن درتأریخ سازی وهوئیت سازی تقلبی دراصلیت هردو نژاد مختلف"تورک"ونژاد"مغول"پنداشته میشود که به این ترتیب با تعصب نابخردانه عقده کشائی مینمایند.اکه البته این غلطی ازموئرخین قبلی به میراث مانده وقلم به قلم گردیده است که یک جعل اشکارا درتأریخ است.ا

ب:_ازاینکه بیرحمی وقاطعیت وعدم سازش ومصمم بودن درنبرد های تیموری علیه دشمنان متکبرومغرورش مانند "محمد خوارزمشاه "و"بایزید ایلدرم"امپراتوران نامدار وبزرگ اسیا واناتولی یا تورکیۀ عثمانی که هردومانند امیرتیمورنیزتورک بوده اند ویا مانند یوسف صوفی امپراتور پارس که؛باعث پیروزی وفتح امیرتیمورمیگردیده است؛اسباب ناراحتی،حسادت،حیرت وعصبانیت مخالفین نژادتورک وبدخواهان اوگردیده وبا منسوب سازی جعلی واحفاد وشهزادگان اوبه مغول وچنگیز؛به اصطلاح به زعم خویش انهارا بد وظالم وحشی ومنفور! وغیره؛معرفی نموده عقده کشائی وازان لذت میبرده اند ولذت میبرند.به زعم خود یعنینژاد تورک=به نژاد مغول=به نژادظالم وحشی خونخوار صحراگرد منسوب میگردد.یعنی که گویا این هردو نژادبد ومنفور هستند!؟.که دیگرتعبیری ندارد.که  دراینجا بدخواهان چند هدف را به نشانه میگیرند؛یکی:_اینکه بااین برخورد برترجویانه بالای هردونژادحمله مینمایند؛ ویا هرقوم دیگری که نیز درهمچو موقف قرار داشته باشد چنین تخریب نموده عقده کشائی مینمایند..درحالیکه به گواهی تأریخ همین زمامداران نزد خلقهای خود وممالک مفتوحه قابل احترام بوده وازانها حتا  نظربه خدمات برجستۀ انها دراین ممالک وابادیها ومعماریهای انهاواثاروابدات گرانبهای تأریخی و میراثهای بزرگ  وخدمات ارزنده درعرصه های زبانی وفرهنگی انها به افتخاریادنموده ومجسمه های انانرا بنا کرده اند؛جزگروه بدخواه ودشمنانشان که باایشان درنبرد بوده اندوبطور اغراق امیز بدگوئیها نموده و مینمایند.!دوی دیگر:_جعل درتأریخ  وجعل درهوئیت سازی تقلب وخلط سازی هوئیت ملی ونژادی با تذکرات پیهم متواترتکراری بی اسناد وبی منبع درهرپروگراف ازنوشتارخود طورعمدی واغراق امیزبانگرش توهین وحقارت تحت عنوان وحشی وچادرنشین وظالم وخونخوارمعرفی نمودن نژاد مغول ونژاد تورک که هدف ان کوبیدن وتخریب هردو نژاد به ذهنیت عامه با بدگوئیهای توهین امیزو تعصب امیزازمسئولین وزمامداران جنگی وباغلوسازیهای حوادث وجریانات ازنبردها که؛درنزد مردم وقوم ونژاد خود ایشان بنامهای قهرمان ،بابا، کبیر،امیر وصاحب قران ؛آتا تورک ویا اته تورک(آته به اوزبکی معنای ان "پدر"است)وغیره مورد احترام هستند که؛تلاشهای مذبوهانۀ بی ثمرویک واقعه نگاری کاذبانه را به نمائیش میگذارند.زیرا:یکم:_دراکثر نوشتارهاو تواریخ وواقعه نگاریهادرقبال معرفی کاذبانۀ  ازخوبیها ویاخرابیها،نیکیها وبدیها،عدالت یا بی انصافی وبیعدالتیها،اززشتیها ومحاسن اززمامداران ومسئولین وافراد مرتکب فجائیع درجنگهای خونین؛حوادث وجریانات تاریخی را با ذکرملیت ونژاد ان ویا پیوسته منسوب سازی تکراری ان درهرپروگراف وصفحۀ نبشتاری خود بی اساس وبی منبع به یک قوم ونژادی که اصلأ به ان متعلق نیست؛مثلأ نژادتورک به نژاد مغول که قبلأ بنام ظالم وحشی وغیره توهینات دیگر تخریب وبه این نام معرفی وتبلیغ نموده وکاذبانه به ذهنیت ها کوبیده شده است؛میخواهند بااین هوئیت سازیهای دروغین اصلأ با منسوبسازی نژاد تورک به ان نژاد مغول؛باید خلق شریف تورک نیزدرقبال ان تخریب وکوبیده شود.تا بمجرد گرفتن نام ازتورک به خاطره ها"مغول"تصویر گردد.چون که قبلأ ازسوی دشمنانش ونژاد پرستان ومخالفین ان با یک سروصدها زبان "مغول" به ذهنیت عامه تخریب واغراق امیز کوبیده شده است؛یعنی این نژاد تورک که دراین پروژۀ مخرب هدف اساسی برترجویان است نیزبایدکوبیده شود. ویا جای دیگری میگوید :اوزبیک های یرغلگر ومهاجم را مثل "خس وخاشاک روفتند!" که مطلق هتاکی وبی حرمتی ونا سزاگوئی به قوم شریف وبا حرمت اوزبیک که نژادتورک تلقی میگرددنه زمامدارمربوطه که؛ ریشۀ عمیق درتعصب ونژاد پرستی داشته ؛ کودنی وسبک مغزی  وفرهنگ پائین را بیان میکند.ا

دوم:_یعنی ظالم وحشی وجنایتکاریا بی فرهنگ گفتن نژاد مغول بجای شخص زمامداران"چنگیزخان"ویاپسوند دادن نژاد وقوم مغول با نام چنگیز خان؛درحالیکه دراین حملۀ نژادی دراینجا بیشتر زمامداران مهم وهدف دشمنانش نیست بل هدف از کوبیدن نژادانهااست که درحقیقت امرهردونژاد باید تخریب گردد که درمحوراهداف اساسی وعمدۀبرتر جویان نژادی قرار گرفته است.که به این ترتیب بالای هردوقوم ونژاد حملۀ موءفقانه صورت میگیرد.یعنی درعین زمان هردونژادتورک ومغول همزمان کوبیده میشود.وبالای هردو قوم یک حملۀ نژاد پرستانه صورت میگیرد.وبه سخن دیگ به اصطلاح مردم ما"در ترا میگویم ودیوارتو بشنو!"ویا؛نژاد مغول ترا میگویم ونژاد تورک تو بشنو!-معنا میدهد.زمانیکه نام ازچنگیزخان ویا هرجنگجوی دیگر گرفته میشود؛نباید به تعقیب اسم ان نژاد ان طوری پیوند وپسوند گرددکه گویا تمامی قوم ونژاد مربوطۀ ان مرتکب ومسئول حوادث وجریانات شناخته شوند.کاریکه انرا یک شخص یا زمامدار،شاه وامیر ان یا یک گروه خاص انجام میدهد ومرتکب شده است نباید خلق بی نقش ان سهیم گردد ومسئول شناخته شود ومورد استهزاء قرار گیرد؛تا که ازتعصب وحساسیتها جلوگیری به عمل اید که درغیر ان صورت این عمل اشکاراوروشن یک تعصب کور ونژاد پرستی را برملا میسازد ومورد توهین وتحقیرقرار میگیرد که اساسأ؛قوم ونژاد متعلقۀ ان که بیگناه است عقده مندانه وکینه توزانه مورد حمله قرار گرفته و تخریب میگردد.ا

سه:_به عنوان مثال به سخن دیگری مینگریم:هجوم فاشیستی ردوف هیتلرزمامدارفاشیست المانی،احمدخان درانی ازملتان هند برتانوی که به برخی بابا نیز است ویا امیر عبدالرحمان خان،نادرخان دریدونی هند برتانوی وزیرمحمد گل مهمند  وتا اخرین سلالۀ مستبدین انها که همه اریائی نژاد هستند ازکوره های ادم سوزی گرفته تا  قتل وغارت وجنایات ونابودی هست وبود کشور خود وکشوربیگانه؛ تا کله منارسازیها  واز کشته ها پشته ها سازیی این زمامداران را درنظر بگیریم؛  نژاد پرستانه خواهد بود اگربگوئیم که هرگاه درپیوند وپسوند نامهای این زمامداران درهر سطر و  پرو گراف " نژاد اریائی"   انها ربط   و  پیوست  داده   شود   که  حتا بیگانه   را   مانده    که   خلق مظلوم   خود  را   از دم  تیغ  کشیده   وبه خون ان شنا نموده اند وانهم با روشها ورفتار های خشن فاشیستی ان!؛روشن است که بسوی برترجوئی تعصب وشوئنیسم ونژادپرستی وفاشیسم اشکارا سقوط نموده ایم.واین به این مفهوم نیست که این زمامداران نمایندۀ مردم بودند ودراین جنایات انها؛ ملتهای آلمان هند برتانوی ویا خلق شریف پشتون ویا تمام نژاد اریائی ها همه خونخوار،وحشی چادرنشین ،کوهی ومغاره نشین وجنگلی  وظالم خون اشام وبربرمنش هستند وبه تمامی این جنایات ودهشت ووحشت دخیل وسهم داده شوند؟ که مربوط به خلق شریف وبا حرمت انها نمیگردد وچنانیکه به همین ترتیب کارنامه های خشن زمامداران مربوطه به  نژادهای مغول وتورک وغیره انهم مقابل گردن کشان متکبر؛که مربوط به مردم شان شده نمیتواند.که مردم بیگناه وبی نقش انها مورد حملۀنژاد پرستانه وکینه توزانه قرار میگیرد ؛توهین وتحقیر میگردد.وبطور غیر مسئولانه اغراق آمیز وخصمانه تخریب وتحریک امیز کوبیده میشود.وباید شخص مسئول هرحادثه وماجرای خوب وبد تأریخی ویا کارنامه های خوب وبد انها اگرداشته باشند بصورت دقیق ومستند وموئثق با مطالعه وتشخیص درست مورد نقد یا حمله وافشاگری  علمی  تأریخی وپژوهشی  وروشنگرانه قرار گرفته که دران ریشه های برترجوئی وتعصب  وجانبداریها وبغض وکین موجود نباشد تا اتش نفاق وحساسیتها وخصومتهای ملی را بیشترازپیش شعله ور نسازد .ا

چهار:_زبان ستیزی:_زبان که بمثابۀ بهترین ابزار ووسیلۀ افهام وتفهیم بین اقوام وملیتهای دارای زبانهای مختلف اند ؛میباشد.اما زبان ستیزی درمقابل ان نیزمنحیث یک پدیدۀ منحط ونهایت مضرکه اقوام ونژادها را بجای وصل ؛انها را ازهم فاصله میدهد.ومیبینیم که دراین اواخر ازطریق برخی سایتها ورسانه ها وبویژه فیس بوکها نیز این پدیدۀ خانمان سوزنفاق برانگیز را دامن میزنند که بیشترارزشهای نشراتی وفرهنگی خودرا لطمه دارنموده اند.ویا منحصر به چند قلم زن متعصب محدود ساخته میشود ودیگران را به حاشیه رانده  هرگاه طبق میل وذوق برترجویان وحسودان مربوطۀ شان نباشد؛با بهانه تراشیهای گونه گون و بهانۀپالیسی نشراتی مقالات شان نیز بعضأ کنارزده میشود ویا حتا مقالات دفاعیه دربرابر حملات متعرضین ونژادپرستان ستیزه جونیز نشرنمیشود؛ویا مقالات که زبان ستیزانه وبویژه تورک ستیزانه باشد درصدر صفحات نشراتی گنجانیده میشود ویا بایک حمله وتعرض حتا به سویۀ کوچه وبازار ولمپن مآبانه که فورأ درفردای ان ازصفحۀ سایت مزکوربرداشته میشود ویا دیلیت میگردد.بگونۀ مثال در درهمین ماه جاری ،اعتراضی تحت عنوان"تحریف واقعیتعای تأریخی ازطریق-بی-بی-سی-تأسف اوراست...!!!"به تحلیل گرفته ونوشته شده است:"..بجای حاکمیت چندصد سالۀ مغولهای فارسی زبان برشبه قارۀ هند" دریک مقالۀ تحلیلی"کدام زبان به دولت افغانستان بیگانه است؟"به  فیس بوک به نشررسیده است.که مطالبیرا برای گرم سازی بازار تعصب که میداندیک مقطع حساس وحساس برانگیزتأریخ است اگاهانه به نشرسپرده اند.که ده هامثالهای دیگررا میتوان دربسا نشریه های امروزی دریافت که همه کاذبانه ونفاق بازانه،عقده کشایانه وکینه توزانه وجانبدارانه  انهم درفیس بوک که کاملأ نا عاقبت اندیشانه است .ا-انچه را که بخود نمیپسندی به دیگران نیز نپسند .گفته اند"سوزن را بجان خود کن بعدأ جوالدوز یا خنجر خود را به قلب دیگران فروببر!؟"تا تفاوت دردی را که خنجر به جان برادردیگر تولید میکند مقا یستأ احساس گردد .! که با"شیر وغلط زدن " درنحوۀ نگارش خود؛گاه ازخوبیهای زمامداران یک مقدار ذکرنموده به تعقیب ان اصل هدف برترجوئیها را گنجانیده وحملات قومی ونژادی وزبانی خودرا انجام میدهند که دورازاصول زرین فرهنگ وقلم وادب علمی وپژوهشی وتحقیقی شمرده میشود که حوزۀ اصیل فرهنگی وتأریخی رالطمه دارساخته است.بجای آشتیها ودوستیها وهمسوئیها وهمکاریهای غنامند فرهنگی وزبانی مانند دورۀ امپراتوری تیموریها که همچو تبعیض شوم وکثیف زبانی ونژادی اصلأدران وقت وجودنداشت؛برعکس امروز به اوج ان رسانیده شده است؛فاصله هاو دوریهارا ایجاد وبیماریها وناجوریها ونفاق را روز بروز ترویج مینمایند.که حتا الفاظ نا ماءنوس کوچه ئی بنام "دله!"وغیره که معنای ان بین مردم ما مفهوم شده است واشنا هستند وعفت  زبان قلم اجازه نمیدهد بیشترتوضیح دادشود؛ علیه برادر باشخصیتی استعمال گردیده است که ناشی از یک شخصیت ضعیف وازیک فرهنگ نهایت پائین دلالت مینماید.البته که قبل ازهمه این ناسزا متوجه شخصیت خودحمله کنندۀ اول گردیده وبعدأ نتنها تخریب زبان وفرهنگ دیگران بل اسباب لطمه دارشدن زبان وفرهنگ متعلق ومربوطۀ  خود بلند گویان نابخرد ونا عاقبت اندیش نیز میگرددکه مردم وتأریخ برخلاف دید گاه های انها داوری وبیرحمانه قضاوت خواهد کرد.زیرا؛الف:_ ومطلب اساسی وسوال مهم انست که؛ایا یاد گرفتن یکی یا چند زبان چون انگلیسی،روسی،هسپانوی،فرانسوی،،پشتو ویافارسی هندی ویا تورکی و...میتواندنژاد متعلقه ومربوطۀ یاد گیرندۀ انهارا تغییربدهد؟! وروشن است که هرگز نه!وقتی زبان مادری ان تغییرمیکندکه ازطرف دولتهای فاشیستی طبق یک پلان منظم برای یک قومسازی جامعه وحاکمیت فرهنگ یک قوم ونژاد حاکم رسمأبراه اندخته شود.که مثال برجستۀ ان دورۀ حاکمیت یک قومی اقای حامدکرزی است که این میراث سلفی اگاهانه وبه حمایۀ مستقیم حامیان غربی خود درجامعه نهادینه گردید ودرسراسردستگاه فاسد-فاشیستی دولتی حاکم ومسلط ساخته شد که این تنشها نیز هنوز ادامه دارد.وسوال مطرح میگردد که ایا فراگیرندۀ یکی ازاین زبانها را مثلأ میتوان هندی زبان روسی زبان ویا عربی زبان گفت؟ویا فراگیرندۀ زبان هندی ویا بلدیت به زبان هندی یا فارسی دانست؟؛ نه هندی زبان یا زبان نژادهای دیگر. به سخن دیگرتازمانیکه زبان مادری خودرا بکلی فراموش نکرده ویا ازبین نرفته وزبان هندی را مطلقأجاگزین ان نساخته باشد ازلحاظ زبانشناسی که علمای ان بیشترمیدانند؛ نبایدزبان هندی گوی را هندی زبان وبه همین منوال فارسی گوی را فارسی زبان دانست.وهرگاه بپذیریم که با فراگرفتن یک زبان یا چندزبان دیگر شخص موصوف؛ هندی زبان یا فارسی زبان ویا روسی زبان گردد؛نیز این مطلب کدام تازگی نداشته بلکه حتا درافغانستان  همین اکنون میبینیم که به اثر کوچهای اجباری ویا به اثرانتقال ناقلین ازیک ملیت ونژاد دربین ملیتهای دیگردرطول زمان متمادی زبان ورسم ورسوم وفرهنگ خودرا تحت سلطۀ فرهنگ وزبان حاکم همان محل ومنطقه بکلی ازدست داده و فراموش نموده وزبان  دیگری  که درهمان محیط مسلط بوده فراگرفته است که تمامی اقوام دراین مشکل دچارهستند اما خلق شریف وبا فرهنگ اوزبیک یا تورکمن،قزاق ياقرغز،تاتار، ایماق بیات وغیره با شدید ترین ستم ملی- فرهنگی وزبان ستیزی استثمارشده اند و زبان وفرهنگ خودرا نتنها دران مناطق معین بکلی ازدست داده وفراموش نموده اند که نسبت عدم توجه زمامداران فاسد- فاشیستی دررشدزبان وفرهنگ این ملیتهای بافرهنگ؛ درمنطقۀ بومی واجدادی خودنیزازدست داده  اند.به همین منوال عرب وبلوچ ونورستانی وپشه ئی وغیره نیزبااین ستم درطول تأریخ مواجه بوده اند وحتا پشتونها نیز دربین این ملیتهای تحت ستم ؛زبان خودرا ازدست داده اند که این مطالب دلالت به تغیر نسل انها نمیکند.وصرف برترجویان به زعم خود با این تبلیغات وغوغاها ؛ تلاشهای مذبوهانۀ را راه اندزی نموده و  برای زمینه سازی دراضمحلال نسل ونژاد این ملیتها دردورنما ها که به این ترتیب به کمیت  زبان گویان  ونژاد خود دردراز مدت  بیفزایند وبرای برتری زبان ونژاد خود تلاش میورزند تا بیشتربرای خود طرفدار پیداکنند که این سیطره جوئیهای اتنیسیتی  ریشه های طویل و طولانی  شئونیستی روشن تأریخی دراین سرزمین فاشیسم زده دارد. و برای بد گوئی نژاد ها وزبانهای دیگرنیز متوسل میشوند که این امرنیزدرتأریخ تازگی ندارد.ا-بناأ فراگرفتن  یک ویا چندین زبان درقبال زبان مادری کمال ارزو بوده به علاقۀ شخص نیزربط دارد وحتا انرا بیشتررشد ورونق میبخشد وغنامند میسازد که درحقیقت امر عدم تعصب این شخص فراگیرندۀ زبان ونیات خالصانۀ وصادقانۀ اورا دربرابراین زبان برادر دیگرهمنوع خودنشان میدهد که امپراتوران تیموری وفرزندان واحفاد بافرهنگ ومدنیت پرور انها نسبت به هرشاه وامیروسلاطین دیگر این کارا درزمان حکمروائی خود انجامداده اند که خدمات ارزندۀ فرهنگی انها درتأریخها اظهرمن الشمس است،اما بادهول وسرنای کرکننده دراین باره که تورک یا هندیها ویاروسها ویا هم مغولها فارسی زبان شده اند را؛ تبلیغات برترجویانه نموده وبشکل هژمونیستی مافیائی ان بمانند یک پروژه وبشکل افراطی ان مجنون وارتعقیب وتکرار نمودن ان با حملات وتعرض اشکار ومرموزبالای یک نژاد ازطریق همه رسانه وومطبوعات نیز جز ایجاد حساسیتها وتحریکات طرف مقابل وتشدید تنشها ودوریها وایجاد فاصله ها چیزی دیگری درپی نخواهد داشت.که به این ترتیب نمیتوان تأریخ را نیز تحریف ودیگران را اغوکرد.ا

ب:_یعنی به سخن دیگربه نظربرترجویان ویا زبان ستیزان شاید این مطلب بسیار ساده وپیش پا افتاده باشد ومعمولی پنداشته شود؛واما برترجو خوب میداند که ساده ومعمولی نیست ودرنزد او معنا دار است.شاید بدفاع ازاین اعمال وکردۀ تفتینگرانه خود وبرای مشروعیت دادن به اوبگوید که:ایا فارسی زبان گفتن یک نژاد دیگر؛ جرم وگناه وزبان ستیزی است؟ ظاهرأ نه .ا -واما درواژه ی "مغول فارسی زبان" گفتن بسا معنا  ومفاهیم های برترجوئی وزبا نپرستی ونژاد پرستی دیده میشود ودرنحوۀ گفتن ان نهفته است.بجای این میتوانست بگویدکه(فارسی حرف میزند وفراگیرندۀ فارسی بوده ودرراه رشد وغنامندی ان خدمات زیاد فرهنگی انجام داده است)که انقدرحساسیتها را خلق نمیکرد.اما سوال اساسی اینجاست که چه ضرورت بوده که همچویک جملۀ حساسیت برانگیز گنجانیده شود وواعتراضات تا سطح فیس بوک براید وهدف ازاین تحریکات درچیست؟ واین چه لذتی وچه مقدار طرفداری پیدا کرده است؟جز دوری وایجاد فاصله ها.تکرار ونشخواراین مطالب تحریک امیز هیچ سودی ندارد ومنفعت ان درچه  نهفته هست؟.اگرتمامی نزاد مغول فارسی زبان شوند ویا کدام نژاد دیگر؛به برترجویان چه ارمغانی ومنفعتی به بار خواهد اورد.وشکم کدام گرسنه وفقیر راسیرخواهد کرد؟برعکس به دامن زدن به خصومتهای ملی-فرهنگی وتشدید تضاد های نژادی وزبانی؛فاسد سازی ومکدرسازی  ومتأثرسازی مغز وروح وروان جامعه ومتوجه سازی تکراری ومستمربه همچو پدیده های شوم تعصبی میان اقوام وقبایل ونژاد ها زبانها وتحریک عمدی انها برای تشدید اتش تنشها ومنازعات ملی وجلوکیری ازهمسوئیها ووحدت ملی وخدمت به بیگانگان مغرض وسود جو؛ وازدست دادن همان دوستیهای دیرینۀ تأریخی وهمان صداقتها  وراستیهای بی آلائیشانه دربرابر زبان وفرهنگ خود که نژاد های دیگرداشتند وحرمت قائیل بودند؛ دیگرچه پیامدی خواهد داشت؟

ت:_اگرزبان فارسی فرهنگ ومدنیت درزمان امپراتوریهای دورازتبعیض تیموریان تورکهای برلاس درهرات باستان ویا خراسان بزرگ وآسیای میانه وماحول ان والا سرزمینهای پهن اور هندوستان به اوج کمال وشگوفائی رسانیده شد؛بسط وانکشاف یافت ورشد ورونق داده شد؛وحتا به گفتۀ دانشمند وسیاست مداروزعیم ملی هندجواهرلعل نهرو(1947-1962م)درکتاب خود"نامه های پدری به دخترش"به اندراگاندی صدراعظم وقت هند که درقبال بسا مطالب ارزنده واموزنده درزمرۀ بسا مسائیل علمی وفلسفی ازقبیل پیدائیش زمین واقلیم نبات وحیوان وانسان وغیره دراین اثرخود اورده است که"اگرانگلیسها نمی امدند زبان من وتو فارسی بودو.."ازخدمات برجسته وبی نظیرامپراتورظهیرالدین بابروفرزندان فرهنگ دوست وهنرپرورو مدنیت پرورسلاللۀ سلاطین تورک به ستائیش گرفته است.که چگونه زبان فارسی رابه حد کمال رسانیده وغنامند نموده بودند.این حرف به ان معنا نیست که تورکها که تحت نام"مغول"جعل روشن تأریخی درنژاد انهاگردیده است؛و انهافارسی زبان بوده اند ویا ازنژاد فارس بوده اند؟؛بلکه انها تورک بودند وزبان "تورک چغتائی"که بانام عالم و نابغۀ بزرگ فرهنگی ودانشمند"امیرعلی شیر نوائی" درزمان امپراطورمدبروفرهنگی سلطان حسین میرزا بایقرا پسر امیرتیموربیشتر رشد وانکشاف یافت وشگوفا ساخته شد؛گره میخورد.ویا به ان مفهوم نیز نیست که زبان فارسی را جاگزین بیش از(845)زبان ولهجۀ هندی(12) بسازند.وهمه ی این زبانها را ازبین ببرند وهمه را فارسی زبان بسازند ویا با این شیوه به مرور زمان حتا تغییر نژاد هم بدهند که ناممکن خواهدبود وعلاقه نشان دادن به یک زبان ؛ هیچکس فارسی زبان نخواهدشد ویا تغیر نژاد نمیگردد.ا

ث:_واین که خدمت بزرگ وقابل وصف درتأریخ امپراتوریهای جهان که تیموریان وبابریهای تورک نژاد درزمان امپراتوریهای خود انجام داده وزبان فارسی را مانند زبان مادری خود بیتعصب وبی تبعیض رشد ورونق داده غنامند ساخته اند؛فرهنگ وتمدن افریده اند وازان با همه قدرت ومتانت حمایت وپشتیبانی نیز نموده؛شعرا،نویسندگان،موئرخین،علما ودانشمندان را حمایت وتقویت وپرورش داده ودربارشاهی وامپراتوریهای خودرا به مهد وگهوارۀ علم ومعرفت مبدل ساخته اند که ده ها اثار وتواریخ داخلی وخارجی ازطرف موئرخین معروف ومعتبردراین این زمینه ها به رشتۀ تحریر درامده است؛ نماد اصلی از فرهنگ عالی انهاست که برخلاف حقایق روشن وتکذیب ناپذیر تأریخی تخریب میگردند.که نخست ازهمه باعث افتخار برادران فارسی زبان باید گردد وازاین خدمات بزرگ وقابل وصف تأریخی انها ستائیش به عمل اید که زبان فارسی وفرهنگ وادب انها رابیشترغنامند ساخته اند که درهیچ دورۀ زمامداریها چنین دلسوزی عاری ازتعصب وجود نداشته است.که نمودارعلاقه ودلچسپی،صداقت وتبعیض ستیزی وعدالت پروری این امپراتوران را به نمائیش میگذارد؛که مفهوم ومعنای ان فارسی زبان ویا فارسی نژاد شدن نیست ویا بارشد وانکشاف وشگوفاسازی این زبان معنای ان دشمنی بازبان مادری تورکی ونژاد تورک خود نیز نمیتواند باشد که از ان به اصطلاحچپن عثمان تیارکرده برای هوئیت زدائی تورک ازسوی برخی برترجویان وزبان ستیزان راه اندازی گردد.که کارکرد خوبی پنداشته نمیشود.ویاجانب دیگر این مطلب که هرگاه این امپراتوران تورک این خدمات صادقانه وعادلانه را درحق زبان فارسی انجام نمیدادند چه میشد؟ وروشن است که برمبنای تعقیب ساستهای سیطره جوئی دران صورت هم باید ازجانب همین برتخواهان بیشترتخریب میگردیدند چون مصمم هستند باید درهر حالت باید تخریب شوند ووظایف پلانی نژاد پرست خودرا تکمیل نمایند! درغیر ان کسی به کار توغرض ندارد وتعرض نمیکند چرا بی مورد وبی موجب بسوی کسی سنگ پرتاب میکنی؟؟؟-ج:_  که؛بیشتراین پدیدۀ شوم تفرقه افگنی ازسوی"یهودیهای بخاری"بین اوزبیکستان وتاجیکیستان که زبان وفرهنگ خودرا گم کرده اند؛بااوزبیک خودرا اوزبیک وبا تاجیک خودرا تا جیک میسازند وبرعلیه هردوملت منافقانه وشیطانی انگلیسی مآبانه مسائیل زبانی وفرهنگی را دامن میزنند وخصومت ایجاد میکنند وخشونتها را تشدید مینمایند که برخی همسایه ها وهژمونیست فرهنگی دراین اتش پطرول نفاق نیز میپاشند وبعضی نویسندگان دنباله روشان نیزبا پیروی از این روش شیطانی کورکورانه یا اگاهانه همه روزه به ان دامن میزنند ونشخوارمینمایند که دراین عصرپیشرفت عالی فرهنگ وتمدن یک جهالت محض است که حتا انسانهای بدوی وبربرمنش هم به چنین شگردهای نامطلوب دست نیازیده بوده اند.ا-پ:_واین درحالیست که تورکها همیش درمقابل همچوخدمات ارزنده؛ پاداشهای تورک ستیزی وزبان ستیزی رادرطول تأریخ کمائی کرده امده اند.ا وهیچگونه ضرری به زبان ونژاد دیگران نرسانده اند وحتا مثل زبان خود پرورش داده امده اند.ا؛که بویژه فرهنگ وزبان ستیزی برترجویان قبایلی علیه تورکها که باکتاب سوزیهای وزیرمحمد گل مهمند وحملۀ فاشیستی  رئیس غلام محمد شاروال کابل مشهور به" پاپا" تحصیل یافتۀ المان سابق رئیس وموئسس گروه فاشیستی" افغان ملت"یاافغان نازی که امروزسراپای حکومت فاسد-فاشیستی تک قومی دست نشاندۀ را چون تارجولانیز تنیده  است ؛که درپارالمان وقت زبان اوزبیکی (تورکی)را  زبان منحط اعلام نمود که درمقابل ان  ؛  مبارز مشهور و  انقلابی  و  شخصیت  شناخته شدۀ   فرهنگی  نمایندۀ  مردم  فاریاب   زمین (عبدالکریم نزیهی) درمجلس شدیدأ اعتراض نموده وبعدأ شورارا ترک گفت.  که  ده ها  مثال  زنده ومشهوددرتأریخ زمامداریهای قبایلی موجود واظهر منش الشمس است.ا

ح:_ومطلب جالب هم اینجاست که  امیر تیمور درهیچ یک گفتار وسخنانش به اثار وموئلفه های خود ودر هیچ جای دیگرویا شهزاده های ان ویا نیورۀ ان امپراتوربزرگ ظهیرالدین محمد بابراساسگذار وموئسس امپراتوری بابری درهندوستان؛اولاد واحفاد وشهزاده گان اوکه نیز سلسلتأبه قدرت رسیده اند ودرمشهورترین ومعروف ترین اثار معتبرخود بنام(بابرنامه)ویا درهیچ تأریخ ونوشته های انها سراغ نمیگردد که این امپراتوران(تورک برلاس)خودرا منسوب به نژاد مغول معرفی نموده وکدام سندی ازخود بجای مانده باشند که متکی به ان نام نژاد مغول نیز به انها گذاشته شود،که یک جعل وتقلب روشن هوئیت سازی ونژاد سازی مغرضانه ونژاد ستیزانه درتأریخ است ویک دروغ کاذب وبی پایه است که به مقاللات قبلی نیز به ان اشاره شده که قرابت وتمایلات مغولها وایجاد روابط خویشاوندی انها با امپراتوری تورکها به مفهوم تغییر نژاد تورک به مغول شده نمیتواند واین مهوم را نمیرساند؛انقدر که ازطرف برترجویان دامن زده میشود وموئرخین قبلی هم درطی  کم و بیش 300سال اخیراین اختراع رانموده وبدخواهاهانه برمبنی هیچ سند شفاف ومعتبری ازخود کشف واختراع نموده هوئیت زدائیها نموده ازروی حسادتها عقده کشائی کرده تورک را بنام "مغول" ثبت نموده امده اند ونویسنده گان وموئرخین بعدی نیز ازروی ان نقل نموده امده اند که دور ازواقعیتها ی تاریخی است.ا

انسانها ازبدو پیدائیش با فرهنگ وتمدن اشنا نبودند:-این یک واقعیت زندۀ تأریخی است که انسانها دربدو پیدائیش؛متمدن وبازبان وفرهنگی که امروز ادعا میگردد؛آشنا نبوده اند.همه کوهی؛مغاره نشین یاصحرا گرد وجنگلی وحشی وچادرنشین بوده اند.هرگروه تحت عوامل وشرائیط خاص همان محل یا محیط مربوط به جنگل،کوه وصحرا وغیره بود وباش وزیست نموده وتوافق حاصل نموده اند.ومراحل تدریجی طولانی تکاملی خودرا با سائیر پدیده های طبیعی یک جا طی تکامل نموده امده اند.درحالیکه،نژاد پرستان وبرترجویان کنونی یکه راست وبی تأمل درنبشته های خود با چنان دغدغه ودبدبۀ مغرورانه با اوصافی که گفته امد بلای یک نژاددیگرخصمانه حمله میبرند که گویا؛نژاد وفرهنگ وزبان خود انها به یک باره گی دریک شبه ازمیان قصرهای مجلل وشهرهای متمدن وبا فرهنگ عالیتر صادر شده یانازل شده ازآسمان  ویااززمین روئیده  ظهور نموده  وبیرونجهیده وبا طی هیچ مراحلی وبا تأثیر ناپذیری ازماحول خود بیرون برامده باشند!؟-ویا تلاش نمایند که خودرا با فرهنگ ترومتمدن تر نسبت به دیگران وانمود سازند .که همچوموضعگیریها نه اصولی وواقعبینانه است ونه هم علمی وخردمندانه !که اساسأدرست نیست وبه سود دشمنان انها نیز تمام میشود.ا- دراین رابطه به چند نکتۀ زیرتوجه میکنیم:یک:_درحالیکه انسانهای بدوی به گواهی روشن تأریخی درابتدأ همه وحشی صفتانه زیست مینموده اند که به مرور زمان وبه تدریج ازکوه وجنگل وصحرا ودره بسوی  دهات وشهرهای خودساختۀ خود ریخته محلات ومناطق مساعدرا برای زیست باهمی خود انتخاب نموده وخودرا اهسته اهسته شهری وبه مدنییت پذیری نزدیک نموده وبنابرشعورواستعدادهای پیشرفت تروبا مغز متکامل خود نسبت به سائیرپدیده های طبیعی ویا حیوانانات دیگرکه مغزانسان"عالیترین وپیچیده ترین بخش تکامل پدیده های مادی"است؛برای رفع احتیاجات وضروریات مبرم وجبرزندگی وزیست وتوافق خود بامحیط مسلط؛ناگزیر برای افهام تفهیم خود به مرور زمان خط میخی که درمراحل تکاملی جامعۀ اولیه پیشرفته ترین فرهنگ وموئفقیت انسانهابود دست یافتند وبه تا امروز مرحله به مرحله به هزاران زبان ازان مشتق وفرهنگ  ومدنیتهای خودرا مرحله به مرحله گام بگام وبه تدریج خلق نموده وخلاقانه بسط وگسترش داده امده اند.ا-دوم:_فقط عوامل گوناگون طبیعی وشرادیط ویژۀ محیطی است که پدیده های طبیعی وانسانها که جزءتکامل یافتۀ همین پدیده های طبیعی گفته میشوند؛ازان اسیب پذیرمیباشند.واین عوامل وشرائیط چه درصحرا باشد یا درکوه وجنگل وچه مغاره وغیره بالای چگونگی بودوباش وتکامل انسانها یا حیوانات وسائیر پدیده های ماحول مانند ان تأثیر گذار بوده؛انچه که عوامل طبیعی وشرائیط مسلط محیطی ان حکم میکند مطابق به ضرورتهای مبرم واحتیاجات زندگی وقانونمندی درونی دیالکتیک تکامل پدیده ها رشد وپرورش مینمایند وخوی وخصلت همان محیط وشرائیط ویژۀ انرا به خود میگیرند وبا زبان وکلچروفرهنگ ونژاد ورنگ وبوی گونگون درهمان محل وشرائیط ان بارمیایند ونشئو نما مینمایند که بعضأدراین روند تکاملی پیشی میجویند وگاهی هم این پروسه به کندی سیرمیکندکه؛بازهم به عوامل وفکتورها وشرائیط وحالات مسلط همان محیط زیست انها بستگی دارد نه به کدام قوانین وقدرت دیگرکه اسباب کندی وتندی ویا پیشروی روند تکاملی همان پدیده به همان محیط میگردد.ا

سوم:_ازلحاظ علمی وبیو لوژیکی وزیست شناسی وباتونی وعلوم جنیتیکی؛ادعای چگونگی بافرهنگ وبی فرهنگ بودن،متمدن یا وحشی بودن انسانها هم؛به نژاد ونسب وطائیفۀ انها متعلق نمیگردد ویا به ان کدام ربط مستقیم علمی ندارد؛بلکه همۀ این پدیده ها بیشتربه چگونگی همان عوامل وشرائیط مسلط محیطی مربوطۀ خود بستگی داشته که برمبنای قانونمندیهای درونی تکاملی خود؛ پدیده های ماحول خودرا؛ چگونه به رشد وتکامل سوق دهند واستعداد های انهارا شگوفان سازند ودرتحت همین شرائیط است که؛ضرورتها وسهولتهای زندگی خودرا خلا قانه می افرینند واحتیاجات خودرا رفع میسازند؛معهذا؛این گناه وقصورانسانها نیست ویا به زبان ونژاد انها بستگی ندارد که ما به ان بااین درک پائین وشناخت غیرعلمی خود ازاین قانونمندیها تحت عنوان نژاد ومذهب وزبان وفرهنگ وغیره مسائیل روبنائی که تابع دگرگونیهای شرائیط ماحول وپدیده های مادی ان است سبک سرانه بالای یک دیگرتاخت وتازنمائیم ویا خودرا ازهمه بهتر وبرتر تروممتاز ترازدیگران وانمود بسازیم وجلورشد وپیشرفت یک دیگررا درهمه عرصه ها سد شویم.ا

چهارم:_بنابراین ارزیابیها عوامل وشرائیط مسلط محیطی وطبیعی بمثابۀ نیروی تعین کننده است که انسانها یکی پی دیگری روبه تکامل وتحول گام نهاده وبه تعقیب یک دیگر به تمدنها روی اورده وانرا با خود خلق نموده،مدنیت وفرهنگ خودرا درپیوند با یکدیگر؛خلاقانه افریده رشد ورونق بخشیده؛شهرها ومدنیتها،اثاروفرهنگ وتأریخ خودهارا نظر به ضرورت واحتیاجات خود خلق وایجاد نموده وساخت وساز نموده امده اند که؛حتا تا امروز هم برخی ازاین کاروانها درمسیر تکاملی باکندیها روبروبوده وهنوز هم بنابرحکم شرائیط وعوامل مسلط  ویژۀمحیطی خود  که سیاستهای حکام وطبقات حاکمه ی مرتجع وفاشیست منحیث یکی ازاین عوامل عمده  رول بارز داشته با یک زندگی عقب مانده ودرحالت بدوی قرار دارند وبه حالت کوچیگری وکوهی ومغاره نشینی ویا چادرنشینی به حیات رقتباری بسر میبرند ویا به شهرنشینی ومدنیت کمترعلاقه نشان میدهند؛زیرا شرائیط وطرز زندگی را بنابر عوامل یاد شده که انتخاب کرده اند بالای انها چنین حکم میکند وچنان بارامده اند واما قابل تغییر وتکامل هستند. برخی تفاوتهای که درعوامل وشرائیط هرمحل بالای این پدیده های ماحول تأثیر میگذارد واسیب پذیرمیسازد عمدتأ انست که؛الف:_بگونۀ مثال شرائیط کوهی ومغاره ای نظربه اقلیم تند ان کمی با خوی وعادات خشن ترودرشت تری را بارمیاورد.-ب:_عوامل وشرائیط اقلیمی درموضع هموار وصحرائی  همچون بادهای   توفنده ی صحرائی نسبتأ سرسخت تر وبی باک تر وقاطع تربارمی اورد با مخلوطی ازمزاجهای نرم زا-ت  :_ شرائیط وعوامل دربین این هردوحالت؛خصوصیات خواصها وعادتهای نسبتأ ملایمتر وارامتری با مخلوطی ازمزاجهای افریدۀ هردو شرائیط را بارمی اورند.ث:_ هرگاه این حالات وعوامل وشرائیط دگرگونساز   ؛سریع ترتأثیرنماید وزمینه های تحول ودگرگونیها را سریعتر مساعد سازد خصوصیات انها نیز متکامل تر ومتغییر ترگردیده وهمزمان با ان فرهنگ وتمدن وسائیر عرصه های انها نیز شگوفا میگردد؛تازمانیکه زیربنا ها متغیر ودگر گون نگردند روبنا ها همان طورجامد نیزمیمانند.تغییرات زیربنائی باعث دگرگونیهای روبنائی میگردد؛تولید واقتصاد تعین کنندۀ زندگی اجتماعی انسانها ست.-ج:_   واین اصل همیشه ثابت نبوده بازهم میتواند بعضأ به قطبهای دگر گونساز یک دیگر قرار گرفته وبالای هم تأثیر گذاشته وبا عث تغییرات ودگرگونیهای یکدیگر نیز گردند ودر حوزۀ همنوع خود تکامل وپیشرفت وشگوفائی بار اورند؛مانند امپراتوریهای تیموری درسراسر اسیا وسرزمینهای افسانوی هندوستان با اعمار بناهای افسانوی درجهان چون قصر وارامگاه تاج محل وده ها مسجد ومناره وقلعه های باشکوه که ازعجائیبات دنیا ثبت یونسکو وتأریخ جهان گشته است.که ایشان همه شرائیط دگر گونیهارا درفرهنگ ومدنیتها  مساعد نموده و غنامند ساخته ودرهرمحلی که بوده اند بعد از فراغت ازنبردها بازسازیها وآبادیها وشگوفائیه را اورده اند وبه میراث گذاشته اند وازهمۀ این دست اوردهای بزرگ تأریخی تا اخرین سلاسه وسلسلۀ تیموری با متانت نیز حمایت نموده اند که؛ نمادی از فرهنگ عالی وفرهنگ دوستی ومتمدن بودن انانرا به نمائیش میگذارد.ا

ادامه دارد....و


March 18th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی